محل تبلیغات شما
در زندگی خوابگاهی به این نتیجه رسیدم که گاهی غروب پنجشنبه خیلی دلگیرتر از غروب جمعه است. مخصوصا پنجشنبه هایی که بدانی جمعه اش هم قرار نیست اتفاق خاصی بیوفتد. امروز که از خواب بیدار شدم و کسی خانه نبود و اتفاقا غروب یک روز پاییزی هم بود، گیج بودم، گم بودم با یک گردوی قلنبه در راه گلویم. رفتم آشپزخانه میوه پوست کندم. بعد ظرف سیب و پرتقال خرد شده و کتاب معانی را برداشتم و رفتم توی اتاقم تا درس بخوانم.

من ضعیفم و این را فریاد می‌زنم.

دانشجوی روزهای کرونا

غروب ,پنجشنبه ,یک ,جمعه ,هم ,میوه ,آشپزخانه میوه ,رفتم آشپزخانه ,گلویم رفتم ,راه گلویم ,میوه پوست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها